خب خب این هم از کانکی اول و کانکی دوم که کنار هم بیدن کاوایییییییههههه من که خیلی این عکسو دوست میدارم خوجگل بیدهههه حالا یک دو سه چهار دنیا دیگه مثل تو نداره کانکیییی نداره نمیتونه بیارههه کانکییی دلا همه بی قرار فن گیرلانننن اما فن گیرلان که واسه تو بی قرارنننن کانکییی

هزار ماشاالاله به خودممم با این همه استعداد شاعریم قربون خودم برمممم اهم اهم دیه قربون صدقه رفتن خودم بس بیده اومدم کانکی رو نشونتون بدهم که دادم 

حالا دیه 

بابایییییییی

این هم از عکس کانکی الان ازش معلومه یکی بهش انگیزه بداده اینم رفته بیده یه حرکتی بزنه نابود شده بیده الان دوباره اومده انگیزه بگیره خب برایت دعا میکنیم کانکی

خب خب نمیدونم چرا الان فاز پست گذاشتنم اومد خب به نفع شما خب بریم سراغ کانکی این هم از کانکی ماشاالاله هزار ماشاالاله حتی یک کوجولو کینه هم درون این بچه نبید ده روز با اون هزارپا شکنجه شد الان هزارپا رو خوجگل کرده دارن با هم میرن گردش

هوییی این عکسو از تو این سایتایه خارجی دراورده بیدم پس حواستون باشه نظر بدین وگرنه گوشت چرخ کرده میشوید و بعد با مقداری سیب زمینی و پیاز رنده شده و تخم مرغ مخلوط شده و به شکل کتلت سرخ میشوید یاه یاه یاه یاههههه

پسسسسسس

حواستون به خودتون باشه

خب از فاز کانکی تکی بیاییم بیرون و به فاز هیده و کانکی مراجعه کنیمممم دو دوست یکدیگر را ملاقات مینمایند دیدیری دیدینننن هیده:کجا رفته بودی کجااااا من بی قرارمممم کانکیییییی 

کانکی:دو سال پیش بهار سیزده به در دسته جمعی رفته بودیم سیزده به درررر 

و این هم از خوش و بش کانکی و هیده جونم هیده رو میدوستمممم

کاسپلی آیاتو من:آیاتو زحمت بکش اون یقه ی پیرهنتو ببند  و درست هم بشین تا ریجی رو نیاوردم در ضمن من بفهمم کی بهت گفته یقه ی پیرهنتو باز بزاری خوشگل میشی نابودش میکنم آیاتو:کاراکیتو چان لایتو بهم گفت گفت که مده  من:خاک تو سرت لایتو دستت انداخته بدبخت خب بابای تا کاسپلی بعدی

کاسپلی آزوسا من:این از آزوسا که این همه دنبالش گشتم بالاخره پیداش نمودم ما اینیم دیگه آزوسا:کاراکیتو چان میشه بیای یکم منو کتک بزنی؟؟؟ من:اگه انقدر کتک خوردن دوست داری دو دقیقه برو پیش سوبارو تختت کرده مثل کتلت از بس کتکت زده و برمیگردی آزوسا:ممنون از راهنماییت من:ملت عقل نمونده تو کلشون خب بابایییی

کاسپلی یوما من:خب اینم از یوما یوما:هوی نیا تو باغچم من:برو بابا با این باغچت انگار باغچه سلطنتیه اهه بای من زودتر از اینجا برم تا یوما نخوردتم برا این باغچش

کاسپلی کو من:آخی اینم از کو پیداش شد کو:سلام کاراکیتو چان من:سلام این گل دستت برا کیهه؟؟؟ کو:برا روکی من:اهان ولی اگه براش کتاب میخریدی خوشحال تر میگشت خب بابای تا کاسپلیهای بعدی

کاسپلی روکی من:وایی روکی بالاخره پیدات کردم اصلا مگه پیدا میشدی ؟؟ روکی:حرف نزن دارم کتاب میخونم من:من رو ببین با کی اومدم سیزده به در بای تا کاسپلی بعدی